دردنوشته های یک روانشناس شهریوری

یکماهه ک میخام اتاق خوابو مرتب کنم اما یاحوصله ندارم یا خوابم میاد یا وقتشو ندارم.میخوام تغییر دکوراسیون ا بدمو تخت و کمد و میزتوالت جاشو عوض کنم. بهمن ک بیاد میشه 2 سال ک عروسی گرفتیم. اردیبهشت 1402 میشه 5سال که کلا ازدواج کردم.چقد زود گذشت.ازخدا میخوام سال دیگه بچمو بغل بگیرم خیلی دلم بچه میخواد برام دعا کنید. سیر سیاه هم 20ام این ماه میشه 1ماه ک دارم میخورم.برای مشکلات هورمونی و تنظیم پریود دکتره گفت 4ماه باید بخوری خداکنه درست بشه.. نمیدونم چراهمش خودمو همسر خسته ایم. یه پیج اینستا هست معجون فردوس درست میکنه ک خیلی مقویه و مخصوص همین خستگی و خواب الودگیه میخوام بخرم اما دودل هستم.هیچوقت حتی فکرشم نمیکردم طلا بشه گرمی 2ملیون خعلی نامردیه. دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...

نمیدونم چراانقد همه چ برام سخت شده. هرروزصبح بیدارشدن و همسررو راهی کردن بعد باپدر پیاده روی یکساعت 9تا12ارایشگاه رو بازمیکنم12تا 3ونیم ناهار و تمیزکردن خونه اگه وقت بشه یربع تانیمساعت یه چرت بزنم3ونیم تا4ناهار روزای زوج 5ونیمتا7ونیم کلاس شینیون میرم ارایشگاه بعدشم یامیرم خونه خودم یامادرشوهریامادرم همسرهم شبها سرکاره تا 11الی 12.. اگه خونه خودم باشم ساید یه ظرف بشورم ولی حس و حال اینکه اون اتاق ک تو پست قبل تمیزکنم ندارم و هرروز این رومخ منه.. قبلنا ک مجرد بودم هیچوقت ازین بی اراده بازیا و بی حسو حال بودنا رو نداشتم اما الان ک میبینم اونقد ب فنارفتم ک انگار هزاران کیلومتر باخود 5سال پیشم ک مجرد بودم فاصله دارم...ازدواج خوبه ولی باکسی ک عاقل باشه درک متقابل کنه من پدرم درومد تاخیلی چفزا رو تونستم ب همسر بفهمونم چقدر زجر کشیدم و دعوا و... هعیییییی انگاری 200 سالللل پیرشدم 25سالمه عقلم 50ساله..دلم 250ساله.هرروز بهمین شکل میگذره.تکراری شده. دیگه وقتشه چشم و چراغ خونه بیاد(نی نی)نمیدونم کی میای ولی ان‌شاءالله هروقت صلاح خداهست بیا سالم سلامت و خوشگل هم باشی دردنوشته های یک روانشناس شهریوری ...